نوریزاد حجت و دليلی شد برای بسياری از انقلابیهای واقعی که در خيانتکاری خامنهای مردد بودند. او آنها را به دروازههای يقين رسانيد و نشان داد که خرابی کار از کجاست. خامنهای و بيت رهبری بداند که انقلابیهای واقعی احوالات تمامی زندانيان سياسی، به ويژه محمد نوری زاد را پی گيری میکنند و شخص ولی فقيه در برابر سلامت وی مسئوليت مستقيم دارد.
خبرنگاران سبز/ سیاست: نظام جمهوری اسلامی بر خلاف غالب نظامهای سياسی دنيا، با «احساسات دينی» بخش عظيمی از مردم ايران گره خورده بود. وفاداران به نظام قويا معتقد بودند که در صورت کاهلی در حمايت از نظام، بايد در روز جزا پاسخگوی خداوند و رسولش باشند، از اين رو بسياری از جوانان اين سرزمين جانشان را برای ادای وظيفه «حفظ نظام» فدا کردند و بدون ترس به استقبال مرگ رفتند. واقعا فداکاری و از خودگذشتگی مردم در سالهای اوليه انقلاب و جنگ، قابل انکار نيست و نمونهای برای آن در دنيای معاصر چندان سراغ نداريم و بعيد است کسی مخالف اين ادعا باشد که بخش قابل توجهی از مردم ايران، در حمايت از جمهوری اسلامی، از هيچ فداکاری ای فروگذار نکردند.
کاری به ريشههای چنين نگرشی و درستی يا نادرستی آن ندارم. اما واقعيت اين است که چنين اعتقادی، نظام را در برابر تهاجمات خارجی و منازعات داخلی، بسيار مقاوم کرده بود و دشمنان خارجی، خصوصا پس از جنگ هشت ساله، انديشه تهاجم نظامی به ايران را از سر بيرون کردند.
اين «اعتبار بی نظير» (وفاداری به نظام تا سر حد جان)، در سال ۶۸ با يک قيام و قعود از پيش تنظيم شده در مجلس خبرگان، به دست سيدعلی خامنهای سپرده شد. خامنهای نيز طی بيست سال گذشته به مصداق «هر که او ارزان خرد ارزان دهد / گوهری طفلی به قرص نان دهد»، انگار وظيفهای جز اين نداشت که اين گوهر گرانبها را در خلاب بياندازد و هر روز آن را بی اعتبارتر کند.
خامنهای با اقداماتی مانند «بدعت نظارت استصوابی و دستکاری در آرای مردم»، «عامليت و آمريت در به راه انداختن مافيای ثروت و قدرت»، «سازماندهی اراذل و اوباش و تشکيل گروه های فشار»، «حذف فيزيکی دگرانديشان»، «لگدمال کردن آزادیهای سياسی و اجتماعی»، «ترويج خرافات با احيا کردن انجمن حجتيه و سازماندهی مداحان بیسواد و آخوندهای درباری»، «تبديل سپاه و بسيج به گارد ويژه ولايت»، «سوق دادن جامعه به رکود اقتصادی به دليل مخالفت با ارتباط با اقتصاد جهان»، «ارايه چهرهای منفور از ايران نزد جهان» و در آخر با «صدور مجوز تقلب در انتخابات رياست جمهوری و همچنين دستور به سرکوبی، قتل و شکنجه معترضان»، ضربهای کاری بر «باور معتقدان به نظام» فرود آورد.
رخنه در صف مومنان به نظام، هنگامی آشکارتر شد که خامنه ای توسط اخبار رسمی و محرمانه، از ريزش شديد نيروهای خودی با خبر میگرديد. از اين رو دستپاچه خط تبليغی مضحکی را درباره «ريزش و رويش» مطرح کرد. مداحان و چاپلوسان نيز از غربالی سخن گفتند که در آخرالزمان به کار میافتد! و فقط برخی خواص را برجای میگذارد. احتمالا امثال طائب، نقدی، رادان، سالک، احمدی مقدم و دیگر کودتاگران و سرکوبگران در زمره دانه درشتهای برجای مانده اند.
در چنين شرايطی «محمد نوریزاد» انسان شجاع و آزادهای بود که به رغم سکوت بيست ساله و «حمل بر صحت کردن کژیها» ، سرانجام پس از کودتای انتخاباتی تاب نياورد و با نامههای روشنگرانهاش به خامنهای، زبان گويای انسانهايی شد که به پيروی از احساسات دينی، همه هستی خود را در راه انقلاب هزينه کرده بودند اما آنچه امروز در برابرشان قرار داشت فهرست بلند بالايی از قتل، شکنجه و تجاوز به نام انقلاب و اسلام بود.
نوری زاد با نامه نگاری شجاعانه و با پايمردی در زندان، تبديل به «نماد» وفاداران به ارزشهای انقلاب ۵۷ گرديد که جسورانه، خامنه ای را به دليل خيانت به اين ارزشها، به چالش کشيد.
به جرات میگويم که نوری زاد حجت و دليلی شد برای بسياری از انقلابیهای واقعی که در خيانتکاری خامنهای مردد بودند. او آنها را به دروازههای يقين رسانيد و نشان داد که خرابی کار از کجاست. خامنهای و بيت رهبری بداند که انقلابیهای واقعی احوالات تمامی زندانيان سياسی، به ويژه محمد نوری زاد را پی گيری میکنند و شخص ولی فقيه در برابر سلامت وی مسئوليت مستقيم دارد.
برگرفته از: راه سوم (+)









0 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ارسال یک نظر