من کسی را ندیدهام که فعالیت انتقادی داشته و برایش مشکل پیش نیامده باشد. من همکارانم را میبینم که به خاطر زندگی کردن در محیط بسته ایران سکوت کردهاند و یا دیگر تریبونی برایشان نمانده که در آن انتقادهایشان را مطرح کنند. برخی که سایت داشتهاند سایتهایشان را بستهاند و حتی پرشینکارتون که در چهار چوب قوانین ایران فعالیت میکرد و به انتشار کاریکاتور میپرداخت به هر دلیلی بسته شده و دیگر در دسترس نیست.
خبرنگاران سبز/جامعه:

وحيد نيکگو (متولد ۱۳۵۷) کارتونيست و وبلاگنويس ايرانی ساکن امارات است. وبلاگ او با عنوان «هفت» به تازگی در مسابقه وبلاگ دويچهوله، گوی سبقت را از بسياری از وبلاگهای ايرانی و خارجی شرکت کننده ربوده و به مقام نخست رسيده است. همين، بهانهای شد تا با او به گفتگو بنشينيم.
از ميان کارتونيستهای معاصر بيش از همه از جواد عليزاده تاثير گرفته است. عليزاده را به خاطر ميانهروی در کارهايش دوست دارد. او چند سالی است که مقيم امارات است. هفت سال است که ازدواج کرده و با همسرش زندگی میکند. گفتگوی اختصاصی خبرنگاران سبز با وحيد نيکگو در حالی انجام شد که او از بازگشت به ايران واهمه دارد.
به اعتقاد او با ظهور پديده اينترنت، اين اعتقاد قديمی که «هنرمند با خروج دائمی از کشورش، از ريشههای خود جدا شده و ديگر امکان رشد ندارد» به فراموشی سپرده شده است. هنرمند امروز، با کمک اينترنت، هميشه در خانه پدری خويش است. او تنوع و پراکندگی در نوع آثارش را قبول دارد و آن را ناشی از وجود زبانهای گوناگون برای انتقال يک مفهوم میداند.
وی استبداد و محدوديت را موجب رشد و تعالی و البته پيچيدگی هنر میداند. نيکگو در اين مصاحبه نظرات خود را درباره هنر و سياست در ايران به راحتی بازگو کرده است. متن اين گفتگوی اختصاصی را در زير بخوانيد.
خبرنگاران سبز: فعاليت هنری خود را از چه زمانی آغاز کرديد و در چه زمينههايی فعال بودهايد؟
از سال ۱۳۷۴ با نشريه طنز و کاريکاتور فعاليت حرفهايم را آغاز کردم. مدتی بعد وارد کار توليد انيميشن تلويزيونی شدم و در سمت انيماتور، فيلنامه نويس و کارگردان مجموعههای انيميشنی را برای تلويزيون توليد کردم. نزديک به چهار سال است که در دبی زندگی میکنم و با تلويزيون ام بی سی همکاری میکنم. حدود هفت سال هم هست که در وبلاگم هفت مینويسم و چند سال اخير کارتونها و کميک استريپهايم را منتشر میکنم.
خبرنگاران سبز: خودتان را يک هنرمند اجتماعی میدانيد يا يک هنرمند سياسی؟
من با تعريف هنرمند سياسی مشکل دارم. ممکن است يک هنرمند، فقط منتقد باشد، سياسی نباشد، ولی در يک جامعه استبداد زده، معمولا از هنر يک هنرمند منتقد، برداشت سياسی میشود. به همين دليل من در وحله اول خودم را يک هنرمند اجتماعی منتقد میدانم. ولی گاها مسائل اجتماعی آنقدر با سياست تداخل پيدا میکند که مرزها از بين میرود و از يک کار اجتماعی، برداشت سياسی میشود.
خبرنگاران سبز: ولی واقعيت اين است که در پشت تعدادی از کارهای شما، بخصوص برخی از کارهای اخير شما، تفکر سياسی هست. يعنی ديگر نمیتوان آنها را يک کارتون اجتماعی-انتقادی دانست. اين کارها، کارهای جدی سياسی هستند. بگذاريد اينگونه بپرسم. جنبش سبز روی کارها و تفکرات شما تاثيری داشته است؟
بدون شک جنبش سبز در زندگی همه ما تاثير داشته است. میتوانم بگويم اين جنبش حساسيت کاری را که انجام میدهم بيشتر کرده است. جامعه ما تصميم گرفته است حاکمانش را اصلاح کند و بايد بگويم به هر حال حاکمين يک کشور، ازمردم همان کشور هستند. آدمهای جدا از آن جامعه نيستند. معمولا اخلاقشان هم چکيدهای از اخلاق و رفتار جامعه است. برای مثال جنبش سبز وقتی با دروغ مشکل دارد، ريشه اين دروغ در جامعه است بايد آن را هم ديد و اصلاحش کرد. به همين خاطر فکر میکنم اگر به دنبال اصلاح حاکميت هستيم، نبايد اصلاح جامعه را نديده بگيريم. اين کاری است که جنبش سبز میتواند انجام دهد. کسی که خودش را سبز میداند بايد از تمام رفتارهای زشتی که به آن عادت کرده است، دوری کند.
خبرنگاران سبز: اجازه بدهيد برگرديم به اين پاسخ که گفتيد هنوز قبول نداريد که يک هنرمند سياسی هستيد. شما کارتونی داريد در رابطه با تشييع جنازه «صانع ژاله». برهه زمانیيی که آن کار منتشر شد و نمادهايی که در آن کارتون بکار رفته بود، مشخصا در ارتباط با وقايع رخ داده در اين تشييع جنازه بود. آيا شما اين موضوع را تاييد میکنيد؟

با آنکه به دليل شرايطم خيلی تلاش کردم که به طور مستقيم به اين موضوع اشاره نکنم تا حساسيتی ايجاد نشود، ولی بالاخره بايد گفت که بله. اين کار را همان روز و با همين نيت کشيدم. در آن روز من از صبح اخبار را دنبال میکردم و تصاويری که فارس يا ساير خبرگزاریهای وابسته به حکومت منتشر میکردند را میديدم. احساس ناراحتیيی که همه ما داشتيم اين بود که دوست داشتيم حرفی بزنيم که نشان دهيم ما میفهميم که اين نمايش، دروغ است و واقعيت ندارد. اين کاريکاتور در واقع بازتاب آن ناراحتیای بود که از اين اخبار و اين نمايش ممکن بود به همه ما دست بدهد. حالا در آن مقطع من میتوانستم اين کار را بکشم و کشيدم.
خبرنگاران سبز: کارتون تشييع جنازه صانع ژاله يکی از کارهای خوب شماست. در ويکیپديای انگليسی هرکس مقاله «صانع ژاله» را میخواند، کار شما را در کنار آن میبيند و اين کار خيلی خوب در اين مقاله نشسته است. شما کارهای ديگری هم داشتهايد که باز هم اجتماعی-سياسی بودهاند. برای مثال «جنبش فردوسیپور» که انتقاد مستقيمی است به روشهای جنبش سبز. با وجود اين، منتقدهای سبز شما میگويند شما تلاش کردهايد با خطوط قرمز نظام زاويه زيادی پيدا نکنيد و بيشتر در حوزه اجتماعی باقی بمانيد. اگر هم گاهی بوی سياست از کار شما به مشام رسيده، دوپهلو و مبهم بوده است. نسبت شما به طور دقيق، با جنبش سبز چيست؟
من قبل از انتخابات کاری کشيدم که کاملا مشخص بود من طرفدار انتخاب شدن آقای مهندس موسوی هستم. شايد من از خيلی از دوستان سبزتر باشم. ولی محافظهکاريم باعث شده بود کمتر کار کنم. به هرحال تا جايی که توانستهام کار در اين خصوص کشيدهام و خواهم کشيد. در خصوص کار فردوسیپور يا يکی دو کار ديگر، معتقدم که گاهی برای برخی اتفاقات حاشيهای، اصل موضوع را فراموش میکنيم و دل خودمان را به آن حاشيهها خوش میکنيم. من معتقدم که هيچ وقت نمیتوانيم با پرداختن به فردوسیپور و شرکت کردن در مسابقه پيام کوتاه، جنبشی داشته باشيم و کاری جدی بکنيم. اگرچه اين کارهای کوچک ممکن است باعث دلگرمی يا اتحاد بين مردم بشود، ولی بايد درنظر داشت که وقتی کسی در صدا و سيما مجری است، بدون شک از تمام فيلترها عبور کرده است و برنامه اش کنترل میشود و مواظب هستند که نکند چيزی بگويد که به خودشان برگردد. چون چاقو هيچوقت دسته خودش را نمیبرد. اين واضح ترين چيزی است که در مورد فردوسیپور و طرفداران سبز او به ذهن من میرسد.
خبرنگاران سبز: به عنوان هنرمندی که خود را سبز میداند، نقش هنر در پيشبرد جنبش سبز را چه میدانيد؟ اصلا هنر میتواند نقشی در پيشبرد جنبش سبز داشته باشد؟
يکی از اتفاقهای جالبی که در اين جنبش وجود داشت، اين بود که اين همه پوسترها و کارهای هنری زيبا توليد شد. از قبل از انتخابات ويدئوهايی توليد شد که از نظر هنری و اصولا از همه نظر بینظير بودند. کارهايی که ايده داشتند و پخته بودند. بعد از انتخابات و اتفاقاتی که افتاد، به عبارت ديگر بعد از کودتا، کارها خيلی پررنگتر شد. در خصوص کمپينی که همه مردها چادر بر سر کردند، تصاويری منتشر شد که کاملا يک کار هنری بود. اگر اين تصاوير را جدا از مسئله سياسی و اتفاقات روز ببينيد، کاملا يک کار هنری مدرن بود که صورت گرفت. برخی از اين عکسها بینهايت عکسهای خوب و ارزشمندی بودند. جدا از بعضی از کارهای شخصی، يک سری از کارها بسيار حرفهای انجام شده بود. البته نبايد فراموش کرد که در جبهه مقابل هم همين کارها صورت میگرفت. بالاخره آنها هم سعی میکنند کارهايی که توليد میکنند از لحاظ کيفی با کارهای جنبش سبز برابر باشد، هرچند که يک سری از کارهای جبهه مقابل از نظر من مشمئز کننده است.
خبرنگاران سبز: در ميان کارهايتان يک نوع پراکندگی سبکی ديده می شود؛ گاهی کارهای بدون شرح وتلخ بيرون میدهيد و گاهی کميک استريپهای طنز و پر از ديالوگ. علت اين موضوع چيست؟
بعضی وقتها با يک کار بدون شرح می توان پيام را رساند و اثر بيشتری خواهد داشت ولی يک زمانی هم لازم است برای انتقال پيام و يا مطرح کردن انتقاد کميک استريپ کشيد يا از ديالوگهای بيشتری استفاده کرد. کارهايی که برای وبلاگم می کشم سفارشی نيستند و خوشبختانه دستم باز است که از روشهای مختلفی برای بيان نظراتم استفاده کنم و تنوع بيشتری در کارهايم داشته باشم. معمولا میببينم چه کارهايی را مخاطبم بيشتر میپسندد و با آنها ارتباط بر قرار میکند و سعی میکنم در همان سبک و روش مطالبم را بيان کنم.
خبرنگاران سبز: نسبت آزادی و هنر از ديدگاه شما چيست؟
آزادی بستر مناسبی برای هنرمند ايجاد می کند تا بدون نگرانی به خلق اثرش بپردازد. اما در شرايطی که آزادی در کمترين اندازه خودش است آثار خلق شده پيچيدهتر و دارای مفهوم عميقتری میشود. در واقع هنر شکوفا میشود و اثار خلق شده ماندگاری بيشتری خواهد داشت. میتوانم ميخاييل زلاتوفسکی کارتونيست روس را مثال بزنم که در شوروی سابق و شرايط کمونيستی آثاری که خلق کرده بود که بار مفهومی بيشتر و عميقتری داشت تا زمانی که به آمريکا رفت و آزادی بيشتری برای کار کردن داشت.
خبرنگاران سبز: آيا حقيقت دارد که شما امکان بازگشت به ايران را از دست دادهايد؟ چرا؟
به خاطر فعاليت وبلاگيم الان دقيقآ سه سال است که به ايران برنگشتهام. بر اساس تجربه ديگران گمان نمیکنم برگشتنم خالی از مشکل باشد. به نظر می رسد حساسيت حکومت روی فعاليت وبلاگها زياد است. چون کنترلی روی افرادی که به توليد محتوی میپردازد ندارد. وبلاگ من در مدت سه سال سه بار فيلتر شد و يک بار کاملا تمام محتوايش را پاک کردند و با تمام اين اتفاقات همچنان فعاليتم را ادامه دادهام.
خبرنگاران سبز: برخی از هنرمندان منتقد اجتماعی و يا حتی سياسی هم اکنون در کشور مشغول به فعاليت هستند. چرا با آنان برخوردی صورت نگرفته است؟
من کسی را نديدهام که فعاليت انتقادی داشته و برايش مشکل پيش نيامده باشد. من همکارانم را میبينم که به خاطر زندگی کردن در محيط بسته ايران سکوت کردهاند و يا ديگر تريبونی برايشان نمانده که در آن انتقادهايشان را مطرح کنند. برخی که سايت داشتهاند سايتهايشان را بستهاند و حتی پرشينکارتون که در چهار چوب قوانين ايران فعاليت میکرد و به انتشار کاريکاتور میپرداخت به هر دليلی بسته شده و ديگر در دسترس نيست. دوستی که کاريکاتورهای بدون شرح می کشيد و در کارهايش کار تندی وجود نداشت وبلاگش فيلتر شد. هيچ دليلی هم برای اين رفتارها نمی شود پيدا کرد. برای اينکه خطوط قرمز تعريف مشخصی ندارند و به شکل سليقهای اعمال میشود.
خبرنگاران سبز: به تازگی در مسابقه بهترين وبلاگ دويچه وله برنده بهترين وبلاگ شديد اگر ممکن است در اين باره توضيح بيشتری بدهيد؟
اين مسابقه هر ساله از طرف دويچه وله آلمان برگذار میشود و امسال هم وبلاگ من در اين مسابقه در بخش ايران و بينالملل حضور داشت که در بخش بينالملل با رای خوانندگان، وبلاگ من بهترين وبلاگ در کنار وبلاگهايی از کشورهای ديگر شناخته شد. هدف اين مسابقه حمايت از وبلاگ نويسانی بود که به خاطر وبلاگ نوشتن دچار مشکل شدهاند و اميدوارم همينطور باشد. قبل از انتخابات نيز که وبلاگ من در ايران فيلتر نبود و هنوز خط قرمز از وبلاگ من نگذشته بود! برای اولين بار برنده بهترين وبلاگ طنز شدم که از طرف پرشين بلاگ و موسسه گلآقا و چند ارگان ديگر برگذار شده بود.
خبرنگاران سبز: گروهی معتقد هستند که هنرمند وقتی برای هميشه از کشور خارج میشود، مانند گياهی که از ريشه جدا شده امکان رشد را از دست میدهد. آيا شما از اين اتفاق در مورد خودتان واهمه نداريد؟
نه زياد .شايد اين حرف ده سال پيش که اينترنت همه گير نبود درست بود ولی در اين زمان وقتی می شود به راحتی در فضای اينترنت و شبکههای اجتماعی از حال و هوای داخل ايران با خبر بود شايد ديگر کمتر چنين اتفاقی بيفتد. هر چند که معتقدم فضای اينترنت کمی با واقعيت جامعه فاصله دارد چون کاربرها میتوانند بدون ترس و با اسمهای غير واقعی مطالبی را منتشر کنند که شايد حقيقتا در جامعه اتفاق نيفتد. اين مورد را میتوانيم در فراخوانها برای حضور خيابانی در جنبش سبز ببينيم. بعضی وقتها آنقدر خبر و مطلب هيجانی منتشر میشود که شايد تصور کنيم يک اتفاق بزرگ در پيش است و بعد ببينيم همه آنها فقط در فضای اينترنت اتفاق افتاده است.
خبرنگاران سبز: در ميان هنرمندان معاصر هنرهای تجسمی، کدامها بيشترين تاثير را بر کار شما داشتهاند؟ آيا الگويی داريد؟ از کار کدام يک بيشتر لذت میبريد؟
استاد جواد عليزاده بيشترين تاثير را در کارم داشتند. شايد سبک کارم شباهتی با آثار ايشان نداشته باشد ولی بايد بگويم در مجله طنز و کاريکاتور بود که از ايشان نکات بسيار زيادی را ياد گرفتم. در آن زمان مجلهای نبود که کميک استريپ توليد کند و يا نوع متفاوتی از طنز و کارتون را ارائه کند. بيشتر آثاری که توليد می شد به مسائل اقتصادی مربوط بود ولی همه اين کارها را در مجله طنز و کاريکاتور تجربه کرديم. يکی از مهمترين آموختههای من از ايشان، ميانه روی در کار بود.
خبرنگاران سبز: آيا سريال قهوه تلخ و اصولا طنز مهران مديری را سياسی ارزيابی میکنيد؟
همه چيز امروز ما ظاهرا سياسی شده است. ولی بهتر است تصور کنيم اگر دريک شرايط ديگر قهوه تلخ را می ديديم فقط لذت می برديم و از آن به عنوان يک کار سرگرم کننده و انتقادی ياد می کرديم. بازهم تکرار میکنم که شرايط سياسی کشور باعث شده از هر انتقادی برداشت کار سياسی شود.
خبرنگاران سبز: آخرين کتابی که خوانده ايد چه کتابی بوده است؟
«تنهايی پر هياهو» اثر بهوميل هرابال
خبرنگاران سبز: و آخرين فيلم ايرانی که ديدهايد؟
اينجا کمتر امکان ديدن فيلمهای ايرانی فراهم میشود. با اين وجود آخرين فيلمی که ديدم «سن پطرزبورگ» بود.
خبرنگاران سبز: در پايان از شما میخواهيم يکی از کارهای خود را به شکل اختصاصی در اختيار خبرنگاران سبز بگذاريد تا به نام خودتان منتشر شود.
حتما. خوشحال خواهم شد که کار «موسوی در حبس خانگی» را به خوانندگان شما تقديم کنم.
خبرنگاران سبز: از شرکت شما در اين گفتگو سپاسگذاريم
مصاحبهگر: کورش هدايت
از ميان کارتونيستهای معاصر بيش از همه از جواد عليزاده تاثير گرفته است. عليزاده را به خاطر ميانهروی در کارهايش دوست دارد. او چند سالی است که مقيم امارات است. هفت سال است که ازدواج کرده و با همسرش زندگی میکند. گفتگوی اختصاصی خبرنگاران سبز با وحيد نيکگو در حالی انجام شد که او از بازگشت به ايران واهمه دارد.
به اعتقاد او با ظهور پديده اينترنت، اين اعتقاد قديمی که «هنرمند با خروج دائمی از کشورش، از ريشههای خود جدا شده و ديگر امکان رشد ندارد» به فراموشی سپرده شده است. هنرمند امروز، با کمک اينترنت، هميشه در خانه پدری خويش است. او تنوع و پراکندگی در نوع آثارش را قبول دارد و آن را ناشی از وجود زبانهای گوناگون برای انتقال يک مفهوم میداند.
وی استبداد و محدوديت را موجب رشد و تعالی و البته پيچيدگی هنر میداند. نيکگو در اين مصاحبه نظرات خود را درباره هنر و سياست در ايران به راحتی بازگو کرده است. متن اين گفتگوی اختصاصی را در زير بخوانيد.
خبرنگاران سبز: فعاليت هنری خود را از چه زمانی آغاز کرديد و در چه زمينههايی فعال بودهايد؟
از سال ۱۳۷۴ با نشريه طنز و کاريکاتور فعاليت حرفهايم را آغاز کردم. مدتی بعد وارد کار توليد انيميشن تلويزيونی شدم و در سمت انيماتور، فيلنامه نويس و کارگردان مجموعههای انيميشنی را برای تلويزيون توليد کردم. نزديک به چهار سال است که در دبی زندگی میکنم و با تلويزيون ام بی سی همکاری میکنم. حدود هفت سال هم هست که در وبلاگم هفت مینويسم و چند سال اخير کارتونها و کميک استريپهايم را منتشر میکنم.
خبرنگاران سبز: خودتان را يک هنرمند اجتماعی میدانيد يا يک هنرمند سياسی؟
من با تعريف هنرمند سياسی مشکل دارم. ممکن است يک هنرمند، فقط منتقد باشد، سياسی نباشد، ولی در يک جامعه استبداد زده، معمولا از هنر يک هنرمند منتقد، برداشت سياسی میشود. به همين دليل من در وحله اول خودم را يک هنرمند اجتماعی منتقد میدانم. ولی گاها مسائل اجتماعی آنقدر با سياست تداخل پيدا میکند که مرزها از بين میرود و از يک کار اجتماعی، برداشت سياسی میشود.
خبرنگاران سبز: ولی واقعيت اين است که در پشت تعدادی از کارهای شما، بخصوص برخی از کارهای اخير شما، تفکر سياسی هست. يعنی ديگر نمیتوان آنها را يک کارتون اجتماعی-انتقادی دانست. اين کارها، کارهای جدی سياسی هستند. بگذاريد اينگونه بپرسم. جنبش سبز روی کارها و تفکرات شما تاثيری داشته است؟
بدون شک جنبش سبز در زندگی همه ما تاثير داشته است. میتوانم بگويم اين جنبش حساسيت کاری را که انجام میدهم بيشتر کرده است. جامعه ما تصميم گرفته است حاکمانش را اصلاح کند و بايد بگويم به هر حال حاکمين يک کشور، ازمردم همان کشور هستند. آدمهای جدا از آن جامعه نيستند. معمولا اخلاقشان هم چکيدهای از اخلاق و رفتار جامعه است. برای مثال جنبش سبز وقتی با دروغ مشکل دارد، ريشه اين دروغ در جامعه است بايد آن را هم ديد و اصلاحش کرد. به همين خاطر فکر میکنم اگر به دنبال اصلاح حاکميت هستيم، نبايد اصلاح جامعه را نديده بگيريم. اين کاری است که جنبش سبز میتواند انجام دهد. کسی که خودش را سبز میداند بايد از تمام رفتارهای زشتی که به آن عادت کرده است، دوری کند.
خبرنگاران سبز: اجازه بدهيد برگرديم به اين پاسخ که گفتيد هنوز قبول نداريد که يک هنرمند سياسی هستيد. شما کارتونی داريد در رابطه با تشييع جنازه «صانع ژاله». برهه زمانیيی که آن کار منتشر شد و نمادهايی که در آن کارتون بکار رفته بود، مشخصا در ارتباط با وقايع رخ داده در اين تشييع جنازه بود. آيا شما اين موضوع را تاييد میکنيد؟

با آنکه به دليل شرايطم خيلی تلاش کردم که به طور مستقيم به اين موضوع اشاره نکنم تا حساسيتی ايجاد نشود، ولی بالاخره بايد گفت که بله. اين کار را همان روز و با همين نيت کشيدم. در آن روز من از صبح اخبار را دنبال میکردم و تصاويری که فارس يا ساير خبرگزاریهای وابسته به حکومت منتشر میکردند را میديدم. احساس ناراحتیيی که همه ما داشتيم اين بود که دوست داشتيم حرفی بزنيم که نشان دهيم ما میفهميم که اين نمايش، دروغ است و واقعيت ندارد. اين کاريکاتور در واقع بازتاب آن ناراحتیای بود که از اين اخبار و اين نمايش ممکن بود به همه ما دست بدهد. حالا در آن مقطع من میتوانستم اين کار را بکشم و کشيدم.
خبرنگاران سبز: کارتون تشييع جنازه صانع ژاله يکی از کارهای خوب شماست. در ويکیپديای انگليسی هرکس مقاله «صانع ژاله» را میخواند، کار شما را در کنار آن میبيند و اين کار خيلی خوب در اين مقاله نشسته است. شما کارهای ديگری هم داشتهايد که باز هم اجتماعی-سياسی بودهاند. برای مثال «جنبش فردوسیپور» که انتقاد مستقيمی است به روشهای جنبش سبز. با وجود اين، منتقدهای سبز شما میگويند شما تلاش کردهايد با خطوط قرمز نظام زاويه زيادی پيدا نکنيد و بيشتر در حوزه اجتماعی باقی بمانيد. اگر هم گاهی بوی سياست از کار شما به مشام رسيده، دوپهلو و مبهم بوده است. نسبت شما به طور دقيق، با جنبش سبز چيست؟
من قبل از انتخابات کاری کشيدم که کاملا مشخص بود من طرفدار انتخاب شدن آقای مهندس موسوی هستم. شايد من از خيلی از دوستان سبزتر باشم. ولی محافظهکاريم باعث شده بود کمتر کار کنم. به هرحال تا جايی که توانستهام کار در اين خصوص کشيدهام و خواهم کشيد. در خصوص کار فردوسیپور يا يکی دو کار ديگر، معتقدم که گاهی برای برخی اتفاقات حاشيهای، اصل موضوع را فراموش میکنيم و دل خودمان را به آن حاشيهها خوش میکنيم. من معتقدم که هيچ وقت نمیتوانيم با پرداختن به فردوسیپور و شرکت کردن در مسابقه پيام کوتاه، جنبشی داشته باشيم و کاری جدی بکنيم. اگرچه اين کارهای کوچک ممکن است باعث دلگرمی يا اتحاد بين مردم بشود، ولی بايد درنظر داشت که وقتی کسی در صدا و سيما مجری است، بدون شک از تمام فيلترها عبور کرده است و برنامه اش کنترل میشود و مواظب هستند که نکند چيزی بگويد که به خودشان برگردد. چون چاقو هيچوقت دسته خودش را نمیبرد. اين واضح ترين چيزی است که در مورد فردوسیپور و طرفداران سبز او به ذهن من میرسد.
خبرنگاران سبز: به عنوان هنرمندی که خود را سبز میداند، نقش هنر در پيشبرد جنبش سبز را چه میدانيد؟ اصلا هنر میتواند نقشی در پيشبرد جنبش سبز داشته باشد؟
يکی از اتفاقهای جالبی که در اين جنبش وجود داشت، اين بود که اين همه پوسترها و کارهای هنری زيبا توليد شد. از قبل از انتخابات ويدئوهايی توليد شد که از نظر هنری و اصولا از همه نظر بینظير بودند. کارهايی که ايده داشتند و پخته بودند. بعد از انتخابات و اتفاقاتی که افتاد، به عبارت ديگر بعد از کودتا، کارها خيلی پررنگتر شد. در خصوص کمپينی که همه مردها چادر بر سر کردند، تصاويری منتشر شد که کاملا يک کار هنری بود. اگر اين تصاوير را جدا از مسئله سياسی و اتفاقات روز ببينيد، کاملا يک کار هنری مدرن بود که صورت گرفت. برخی از اين عکسها بینهايت عکسهای خوب و ارزشمندی بودند. جدا از بعضی از کارهای شخصی، يک سری از کارها بسيار حرفهای انجام شده بود. البته نبايد فراموش کرد که در جبهه مقابل هم همين کارها صورت میگرفت. بالاخره آنها هم سعی میکنند کارهايی که توليد میکنند از لحاظ کيفی با کارهای جنبش سبز برابر باشد، هرچند که يک سری از کارهای جبهه مقابل از نظر من مشمئز کننده است.
خبرنگاران سبز: در ميان کارهايتان يک نوع پراکندگی سبکی ديده می شود؛ گاهی کارهای بدون شرح وتلخ بيرون میدهيد و گاهی کميک استريپهای طنز و پر از ديالوگ. علت اين موضوع چيست؟
بعضی وقتها با يک کار بدون شرح می توان پيام را رساند و اثر بيشتری خواهد داشت ولی يک زمانی هم لازم است برای انتقال پيام و يا مطرح کردن انتقاد کميک استريپ کشيد يا از ديالوگهای بيشتری استفاده کرد. کارهايی که برای وبلاگم می کشم سفارشی نيستند و خوشبختانه دستم باز است که از روشهای مختلفی برای بيان نظراتم استفاده کنم و تنوع بيشتری در کارهايم داشته باشم. معمولا میببينم چه کارهايی را مخاطبم بيشتر میپسندد و با آنها ارتباط بر قرار میکند و سعی میکنم در همان سبک و روش مطالبم را بيان کنم.
خبرنگاران سبز: نسبت آزادی و هنر از ديدگاه شما چيست؟
آزادی بستر مناسبی برای هنرمند ايجاد می کند تا بدون نگرانی به خلق اثرش بپردازد. اما در شرايطی که آزادی در کمترين اندازه خودش است آثار خلق شده پيچيدهتر و دارای مفهوم عميقتری میشود. در واقع هنر شکوفا میشود و اثار خلق شده ماندگاری بيشتری خواهد داشت. میتوانم ميخاييل زلاتوفسکی کارتونيست روس را مثال بزنم که در شوروی سابق و شرايط کمونيستی آثاری که خلق کرده بود که بار مفهومی بيشتر و عميقتری داشت تا زمانی که به آمريکا رفت و آزادی بيشتری برای کار کردن داشت.
خبرنگاران سبز: آيا حقيقت دارد که شما امکان بازگشت به ايران را از دست دادهايد؟ چرا؟
به خاطر فعاليت وبلاگيم الان دقيقآ سه سال است که به ايران برنگشتهام. بر اساس تجربه ديگران گمان نمیکنم برگشتنم خالی از مشکل باشد. به نظر می رسد حساسيت حکومت روی فعاليت وبلاگها زياد است. چون کنترلی روی افرادی که به توليد محتوی میپردازد ندارد. وبلاگ من در مدت سه سال سه بار فيلتر شد و يک بار کاملا تمام محتوايش را پاک کردند و با تمام اين اتفاقات همچنان فعاليتم را ادامه دادهام.
خبرنگاران سبز: برخی از هنرمندان منتقد اجتماعی و يا حتی سياسی هم اکنون در کشور مشغول به فعاليت هستند. چرا با آنان برخوردی صورت نگرفته است؟
من کسی را نديدهام که فعاليت انتقادی داشته و برايش مشکل پيش نيامده باشد. من همکارانم را میبينم که به خاطر زندگی کردن در محيط بسته ايران سکوت کردهاند و يا ديگر تريبونی برايشان نمانده که در آن انتقادهايشان را مطرح کنند. برخی که سايت داشتهاند سايتهايشان را بستهاند و حتی پرشينکارتون که در چهار چوب قوانين ايران فعاليت میکرد و به انتشار کاريکاتور میپرداخت به هر دليلی بسته شده و ديگر در دسترس نيست. دوستی که کاريکاتورهای بدون شرح می کشيد و در کارهايش کار تندی وجود نداشت وبلاگش فيلتر شد. هيچ دليلی هم برای اين رفتارها نمی شود پيدا کرد. برای اينکه خطوط قرمز تعريف مشخصی ندارند و به شکل سليقهای اعمال میشود.
خبرنگاران سبز: به تازگی در مسابقه بهترين وبلاگ دويچه وله برنده بهترين وبلاگ شديد اگر ممکن است در اين باره توضيح بيشتری بدهيد؟
اين مسابقه هر ساله از طرف دويچه وله آلمان برگذار میشود و امسال هم وبلاگ من در اين مسابقه در بخش ايران و بينالملل حضور داشت که در بخش بينالملل با رای خوانندگان، وبلاگ من بهترين وبلاگ در کنار وبلاگهايی از کشورهای ديگر شناخته شد. هدف اين مسابقه حمايت از وبلاگ نويسانی بود که به خاطر وبلاگ نوشتن دچار مشکل شدهاند و اميدوارم همينطور باشد. قبل از انتخابات نيز که وبلاگ من در ايران فيلتر نبود و هنوز خط قرمز از وبلاگ من نگذشته بود! برای اولين بار برنده بهترين وبلاگ طنز شدم که از طرف پرشين بلاگ و موسسه گلآقا و چند ارگان ديگر برگذار شده بود.
خبرنگاران سبز: گروهی معتقد هستند که هنرمند وقتی برای هميشه از کشور خارج میشود، مانند گياهی که از ريشه جدا شده امکان رشد را از دست میدهد. آيا شما از اين اتفاق در مورد خودتان واهمه نداريد؟
نه زياد .شايد اين حرف ده سال پيش که اينترنت همه گير نبود درست بود ولی در اين زمان وقتی می شود به راحتی در فضای اينترنت و شبکههای اجتماعی از حال و هوای داخل ايران با خبر بود شايد ديگر کمتر چنين اتفاقی بيفتد. هر چند که معتقدم فضای اينترنت کمی با واقعيت جامعه فاصله دارد چون کاربرها میتوانند بدون ترس و با اسمهای غير واقعی مطالبی را منتشر کنند که شايد حقيقتا در جامعه اتفاق نيفتد. اين مورد را میتوانيم در فراخوانها برای حضور خيابانی در جنبش سبز ببينيم. بعضی وقتها آنقدر خبر و مطلب هيجانی منتشر میشود که شايد تصور کنيم يک اتفاق بزرگ در پيش است و بعد ببينيم همه آنها فقط در فضای اينترنت اتفاق افتاده است.
خبرنگاران سبز: در ميان هنرمندان معاصر هنرهای تجسمی، کدامها بيشترين تاثير را بر کار شما داشتهاند؟ آيا الگويی داريد؟ از کار کدام يک بيشتر لذت میبريد؟
استاد جواد عليزاده بيشترين تاثير را در کارم داشتند. شايد سبک کارم شباهتی با آثار ايشان نداشته باشد ولی بايد بگويم در مجله طنز و کاريکاتور بود که از ايشان نکات بسيار زيادی را ياد گرفتم. در آن زمان مجلهای نبود که کميک استريپ توليد کند و يا نوع متفاوتی از طنز و کارتون را ارائه کند. بيشتر آثاری که توليد می شد به مسائل اقتصادی مربوط بود ولی همه اين کارها را در مجله طنز و کاريکاتور تجربه کرديم. يکی از مهمترين آموختههای من از ايشان، ميانه روی در کار بود.
خبرنگاران سبز: آيا سريال قهوه تلخ و اصولا طنز مهران مديری را سياسی ارزيابی میکنيد؟
همه چيز امروز ما ظاهرا سياسی شده است. ولی بهتر است تصور کنيم اگر دريک شرايط ديگر قهوه تلخ را می ديديم فقط لذت می برديم و از آن به عنوان يک کار سرگرم کننده و انتقادی ياد می کرديم. بازهم تکرار میکنم که شرايط سياسی کشور باعث شده از هر انتقادی برداشت کار سياسی شود.
خبرنگاران سبز: آخرين کتابی که خوانده ايد چه کتابی بوده است؟
«تنهايی پر هياهو» اثر بهوميل هرابال
خبرنگاران سبز: و آخرين فيلم ايرانی که ديدهايد؟
اينجا کمتر امکان ديدن فيلمهای ايرانی فراهم میشود. با اين وجود آخرين فيلمی که ديدم «سن پطرزبورگ» بود.
خبرنگاران سبز: در پايان از شما میخواهيم يکی از کارهای خود را به شکل اختصاصی در اختيار خبرنگاران سبز بگذاريد تا به نام خودتان منتشر شود.
حتما. خوشحال خواهم شد که کار «موسوی در حبس خانگی» را به خوانندگان شما تقديم کنم.
خبرنگاران سبز: از شرکت شما در اين گفتگو سپاسگذاريم
مصاحبهگر: کورش هدايت









0 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ارسال یک نظر