
«کجاست آن کوتوله متواری تا ببیند با دستور قضایی او چه عزایی برپا شده است»
خبرنگاران سبز/ از وبلاگها:
به این عکس خوب نگاه کنید، پدر امیر جوادی فر است که برشانه های پسر دیگرش می گرید. امیر را همین پدر و پسر به دلیل باورِ خود امیر به قانون، به دست زندانبان سپردند و زندانبان آنقدر زد، تا هم امیر را کشت و هم باور را اما جایش باور سبز دیگری جوانه زد که زندانبان وقتی می زد هرگز فکر نمی کرد دارد در کف همان سوله چه نهالی می کارد. کدام سوله؟ همان سوله که نامش کهریزک است و نشانش کوتولهای متواری که اصلا معلوم نیست این روزها کجاست تا ببیند با دستور قضایی او چه عزایی برپا شده است در این خانه. همو که فکر می کردیم فقط دستور قتل کاغذ و روزنامه برایش آسان است غافل از اینکه امیر و محمد و محسن و رامین هم عین کاغذاند در قاموس کذابان.
تکیه کن پدر، بر شانه های بابک، تکیه کردن می ارزد، عمریست که در ایران کسی تا این اندازه به جوانان سبز باور نداشت که آنان را چنین تکیه گاه بداند. این روزها کهریزک چه نسلی را به خود دید، دیروز پسران رها شده از آن سوله ی مخوف بی هیچ خوفی سراغ مادر سهراب رفتند و با نمادهای سبز تکیه گاه این مادر شدند و امروز در خانه ی تو لبخند و بابک نیز با همان نشانه های سبز تگیه گاه تو شدند.
می دانم، هم تو و هم مادر سهراب غم دارید اما شیرین است تکیه گاه سبز یک پدر و مادر داغ دیده بودن. غرور آفرین است اعتماد شما به شانه ها و نشانه های سبز یک نسل. تکیه کنید به دست پروده های امروزتان تا بیش از این تکیده تان نکنند هم نسل های فسیل مانده دیروزتان.
منبع : (+)









1 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
چه غم انگیز و در عین حال چه زیبا تکیه نسل گذشته به نسلی که به آن ظلم کرد
سپاس از مسیح و سپاس از شما
ارسال یک نظر