بیخبری دعوت شدگان از سخنرانی احمدینژاد، ترک محل سخنرانی توسط گروه بزرگی از شرکت کنندگان، کاهش تعداد شرکت کنندگان بعد از این سخنرانی، ترک کردن هتلهای محل اقامت، اختلاف بین وزارت خارجه و دفتر مشایی، و نیز وجود افراد اطلاعاتی و مامور دولت بین شرکت کنندگان برای کنترل آنها و ایجاد صحنههای از پیش برنامه ریزی شده از نکات مهم این نامه به شمار میروند.
خبرنگاران سبز/ سیاست: همایش ایرانیان خارج کشور و صحنههایی که از صدا و سیمای دولت برآمده از کودتا نشان داده شد شگفتی بسیاری را برانگیخته بود تا اینکه نامهای افشاگرانه از یکی از شرکت کنندگان در این همایش در فضای مجازی منتشر شد و نکات ناگفته بسیاری از فریب و دروغگویی برگزار کنندگان این همایش را برملا میکند. بیخبری دعوت شدگان از سخنرانی احمدینژاد، ترک محل سخنرانی توسط گروه بزرگی از شرکت کنندگان، کاهش تعداد شرکت کنندگان بعد از این سخنرانی، ترک کردن هتلهای محل اقامت، اختلاف بین وزارت خارجه و دفتر مشایی، و نیز وجود افراد اطلاعاتی و مامور دولت بین شرکت کنندگان برای کنترل آنها و ایجاد صحنههای از پیش برنامه ریزی شده از نکات مهم این نامه به شمار میروند. متن کامل این نوشته به نقل از سایت آینده ما تقدیم میشود.
آقای نافعی گرامی! با سلام و ارادت. چون شما را از قديم ها می شناسم و مطالب شما را هم در وبسايتی که داريد می خوانم، تصميم گرفتم اين نامه را برای شما بنويسم تا اگر صلاح ديديد منتشر کنيد. من يکی از ايرانيانی هستم که برای شرکت در همايش ايرانيان خارج از کشور به ايران رفتم و اکنون بازگشته و به شغلی که دارم ادامه ميدهم. همينجا بگويم که من يکی از پزشکان با سابقه در آلمان هستم.
بنظر من، درباره همايش، اگر دوستانی که مطالبی در خارج از کشور می نويسند اطلاعات دقيق تری داشتند، يک تنه به قاضی نمی رفتند.
اين همايش تاکنون سه بار در ايران برگزار شده است، بنابراين نبايد آن را به حساب دولت احمدی نژاد گذاشت. اما، نکاتی در حاشيه اين کنفرانس وجود داشت که بنظر بنده، اصلی ترين بخش اين همايش بود. من برخی از اين نکات را برايتان می نويسم:
۱- قرار بود همايش دو روز باشد. البته يک روز هم، بعنوان روز ورود و جابجائی. تاريخ آن ۱۱ تا ۱۲ مرداد اعلام شده بود، اما به محض اين که ما رسيديم به ايران، آن را کش دادند و گفتند تا ۱۴ و حتی ۱۷ می خواهند طول بدهند.
۲- ورود ما به فرودگاه امام خمينی؛ خودش يک داستان است. حدود ۵ ساعت ما را در اين فرودگاه نگهداشتند. پاسپورت های ما را اسکن کردند، به اين بهانه که می خواهند براساس مشخصات آن کارت همايش صادر کنند. اما چنين کارتی هرگز صادر نشد و بجای آن کارت هائی بدون عکس و تنها با مشخصات اوليه صادر کردند، که بعدا دليل آن را متوجه شديم.
۳- هم پيش از رفتن به ايران و در برنامه ای که پيش از رفتن به سالن همايش به ما ابلاغ کرده و اطلاع دادند، صحبت از شرکت احمدی نژاد و سخنرانی وی درميان نبود. همايش قرار بود پس از شروع، شرکت کنندگان را که همگی تحصيل کردگان و متخصصين بودند به چند “کارگروه” تقسيم کرده و ارتباط آنها را با دانشگاه ها برقرار کنند. قرار بود هيچ نوع تبليغات سياسی درباره اين همايش نشود. هيچکدام از اين قول و قرارها عملی نشد. يعنی به يکباره سروکله احمدی نژاد در مراسم افتتاح همايش پيدا شد.
۴- تا آنجا که من اطلاع دارم بيش از ۷۰۰ نفر به ايران دعوت شده بودند اما، شما اگر به فيلم های اين همايش که حتی از تلويزيون ايران پخش شد خود دقت کنيد، بسياری از صندلی ها خالی بود، زيرا بيش از ۲۵۰ نفر از دعوت شدگان به محض پيدا شدن سرو کله احمدی نژاد از سالن خارج شدند. همه آنها معترض به اين حضور بودند، چون قرار نبودن همايش تبديل به نمايشی برای تبليغ احمدی نژاد بشود. نزديک ۴۰۰ نفر در سالن ماندند که از ميان آنها هم، در اواخر سخنرانی احمدی نژاد عده ای در اعتراض به حرف هائی که او زد سالن را ترک کردند. روز دوم کنفرانس به زحمت تعداد حاضران به ۴۰۰ نفر می رسيد. خيلی از آنها حتی محل استقرار خود در سه هتل بزرگ تهران که برايشان در نظر گرفته شده بود را ترک کرده و رفتند به خانه های اقوام خود.
۵- از همان ابتدای استقرار ما در هتل محل اقامت، متوجه دعوا و رقابت وزارت خارجه با دارو دسته دفتر رياست جمهوری شديم. اين دعوا و اختلاف چنان بود که کارمندان وزارت خارجه کار را رها کرده و رفتند و بعد از مدتی يک عده ای ديگر آمدند که گفتند کارمندان رياست جمهوری اند. کارمندان وزارت خارجه در همان روز ورود ما، درباره اين اختلاف با مهمانان صحبت کردند و بعد که دعوا بالا گرفت، خيلی بيشتر حرف زدند و گفتند که در وزارت خارجه چه دعوائی بين مديران اين وزارتخانه با دفتر رياست جمهوری است.
۶- عمده ترين صحبت بين کارمندان وزارتخارجه و کارمندان رياست جمهوری که در ارتباط با ما قرار گرفته بودند، چه زن و چه مردم، پرس و جو درباره تحصيل در خارج بود. اين سئوالات و خواهش و درخواست ها روز دوم باعث کلافه شدن ما شده بود. پرفسور…. که يکی از جراحان ايرانی بنام در آلمان است، بالاخره حوصله اش سر رفته و با صدای بلند اعتراض کرد که “مگر ما بنگاه بورس تحصيلی داريم؟”
۷- به هيچکدام از “کارگروه”هائی که تشکيل شد، اجازه ارتباط با دانشگاه را ندادند. يک سد امنيتی بين ما و دانشگاه ايجاد کرده بودند.
۸- از همان روز اول و پيش از مراسم افتتاحيه، عده ای که مانند ما کارت همايش به گردن داشتند وارد سالن شده و بين صندلی ها پخش شدند. آنها از خارج نيآمده بودند و هيچکدامشان را در سه هتل محل استقرار مهمانان نديده بوديم و اصلا ريخت و قيافه پرفسور و متخصص و تحصيل کرده خارج از ايران نداشتند. با ورود آنها به سالن همايش، تازه ما متوجه شديم که چرا کارت های عکس دار برای ما، مطابق پاسپورت هايمان صادر نشده بود. اين نکته را معدود کارمندان وزارتخارجه که تا روز دوم در همايش مانده بودند و در هتل به ما سر می زدند گفتند. همان ها گفتند که برنامه وزارتخارجه صدور کارت عکسدار مطابق مشخصات پاسپورت ها بود، اما دفتر رياست جمهوری و شخص رحيم مشائی اين قرار را بهم زد و يکی از دلائل اختلاف و کنار کشيدن وزارتخارجه از همايش همين نکته بود.
۹- آن کسی که نمايش تهوع آور زدن زانو در برابر احمدی نژاد را اجرا کرد، يکی از همين افرادی بود که ميان مهمانان همايش جا زده بودند. تمام آن مراسم را قبلا شايد بارها تمرين کرده بود. خيلی خوب ميدانست از کدام سمت برود بالا، کجا بايستد و چگونه زانو بزند. خيلی تمرين کرده بود.
۱۰- يکی از سخنرانی های بسيار کوتاه و اعتراضی اين همايش را پرفسور نجابت کرد. او در واکنش به آن صحنه ها و وضعی که درست کرده بودند و اين همه خودی و غير خودی که در کشور بوجود آورده اند، آرام و متين گفت: من در اين مملکت بيش از هزار عمل جراحی بدون مزد انجام داده ام. از جبهه تا پشت جبهه. يک روز امام خطاب به ما گفت: شما به مردم خدمت کرديد و هرکس که به مردم خدمت کند، در هرکجای دنيا که باشد، اسلام را معرفی کرده است.
واقعا که پاسخ آن صحنه سازی ها و صحنه هائی که ما به چشم ديديم، همين سخنرانی کوتاه پرفسور نجابت و جمله ای بود که از امام نقل کرد.
۱۱- آن تشويق هائی که در سالن، هنگام سخنرانی احمدی نژاد ديديد، همه مربوط به همان کسانی بود که با کارت بدون عکس قاطی ما به سالن آورده بودند و اتفاقا دوربين های تلويزيون هم هميشه روی آنها متمرکز بود.
۱۲- بحث اصلی بين همه ما در فاصله سخنرانی ها، اوضاع آشفته و بلبشوی حاکم بر کشور بود و خيلی ها از اين فرصت چند روزه استفاده کردند و رفتند محل اصلی تظاهرات بعد از انتخابات ۲۲ خرداد را ديدند. پل حافظ بيشترين بيننده را داشت.
۱۳- سخنرانی بی سر و ته رحيم مشائی که آن بالا برايش يک ميز مخصوص گذاشته بودند و پشت آن می نشست، با نمايش بوسيدن پرچم ايران همراه شد. اما همين نمايش هم بسيار مصنوعی و مضحک بود. يکنفر يک پرچم ايران را که مخصوص روی ميز اداری است پشت رحيم مشائی نگهداشته بود و تا سخنرانی اش تمام شد، پرچم را آورد جلو تا رحيم مشائی ببوسد و آن را نوازش کند!
روز دوم که شتابزده ختم همايش را اعلام کردند، يک گروه دژبان آوردند روی “سن” تا سرود “ای ايران” را بخواند. خيلی خوب و مرتب بودند و خوب هم تمرين کرده بودند. تا شروع کردند به خواندن سرود، همه ما که در سالن بوديم شروع کرديم همراه آنها سرود ايران را خواندن. رحيم مشائی فورا رفت به سمت در خروجی سالن. چند نفری که سن و سالی داشتند و ارشد ايرانيان بودند، به او اعتراض کردند که : شما که پرچم ايران را بوسيدی، پس چرا وقتی سرود آن را می خوانند از سالن می رويد بيرون؟
موقع خروج از سالن، هرکس از جلوی دسته سرود رد شد، از آنها بخاطر خواندن سرود “ای ايران” تشکر کرد.
۱۴- تا يادم نرفته اين نکته آخر را هم بگويم. روز دوم، يکی از پرفسورهای معروف ايرانی مقيم آلمان به رحيم مشائی گفت: ما از اينجا (داخل کشور) بی خبر نيستيم. شما می گوئی ۵ ميليون ايرانی در خارج از کشورند. اين ۵ ميليون اگر با خانواده خود، همسر و پدر يا پدربزرگ خود درتماس باشند، حداقل شامل ۱۵ ميليون ايرانی می شود. فکر نمی کنيد که آن ۱۰ ميليون، به اين ۵ ميليون می گويند که در کشور چه می بينند؟
۱۵- اگر درباره حضور هوشنگ اميراحمدی، که فکر می کنم رئيس شورای ايرانيان امريکا باشد در همايش ننويسم، چشم بر يکی از سوژه های اصلی اين همايش بسته ام.
من با ايشان در يک هتل بودم. همان شب اول به رسم ادب رفتم پيش و سلام و عليکی کرديم. انسانی است مبادی آداب و به همان اندازه هم ديپلمات و هوشيار. پرسيدم که برای شما هم سخنرانی در نظر گرفته اند؟ گفت: خير. من اصلا به سالن همايش نمی آيم. گفته اند صلاح نيست و جنجال می شود.
به شوخی پرسيدم: از اوباما خبری آورده ايد؟
فورا و قاطع پاسخ داد: خير.
پرسيدم: از اينطرف قرار است پيامی ببريد؟
پاسخش با لبخند يک “ببينيم” کشدار بود.
(من، نامه اين آشنای قديمی را با اندکی ويراستاری و تقسيم نکات مندرج در نامه شان به ۱۵ نکته و موضوع منتشر کردم و البته رعايت امانت داری را هم کرد. دست ايشان را، با آنکه نامه خود را با نام و مشخصاتشان برای من ارسال نکرده اند صميمانه می فشارم.) (+)









2 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ایرانی را نمیشود محکوم کرد .برای توجیه کردن زمین را به زمان آسمان را به ریسمان می بندد.مخصوصا تحصیل کرده و خارج نشین باشد ...بیشتر آنها رفتند تا امان نامه بگیرند ...چون پیشانی سفید بودند .و موفق شدند . دنیا مال آدم های فرصت طلب است . نوش جانشان .
آقای دکتر گرامی !!!
علم و دانش ۲۰
آگاهی سیاسی و اجتماعی هیچ
فقط فکرش را بکنید ، که آن پسر یا دختری که مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته ،میتوانست پسر یا دختر تو باشد
ارسال یک نظر