آقای کروبی در خيلی کارها با اين گروه روحانيان حاکم همراه و هم قدم بوده و اگر قرار بر اين باشد که جداشدن از اين رژيم و به مقابله برخواستن سبب محبوبيت بشود و اگر کسی اين کار را کرد آينده پيدا کند، خوب ديگران يعنی آنهايی که در رژيمند هم از اين راه خواهند رفت. و رژيم در وضعيت باز هم سخت تری قرار خواهد گرفت.
خبرنگاران سبز/ سیاست: رادیو عصر جدید با ابوالحسن بنیصدر، نخستین رییس جمهور ایران، گفتوگویی داشته است که متن و فایل صوتی آن در زیر تقدیم میشود.
مجری:
آقای بنی صدر علل اينکه چرا آقای کروبی را بيشتر مورد ضرب و شتم ، حمله به خانه و... قرار ميدهند و يا در قياس با آقای موسوی چنين اعمالی را در مورد ايشان به کار نمی برند چه ميتوانه باشد؟ آيا به اين علت است که ايشان روحانی يا معمم است و آقای موسوی غير معمم؟
بنی صدر:
يک دليلش اين است. ميدانيد که مثلا يک رژيم نظامی اگر يک افسر ارتش با او به مخالفت برخيزد با او شديدتر برخورد ميکند برای اينکه او مشروعيتش را بيشتر زير سوال می برد. چنان که به کارنامه ی همين رژيم هم نگاه بکنيد می بينيد که در طول تاريخ ايران هيچ رژيمی به اندازه اين رژيم روحانيت را سرکوب نکرده است.
در زمان شاه مدرس به اين دليل شهيد نشد که روحانی بود، به اين دليل بود که يک انسان وارسته ای بود. معتقد به استقلال و آزادی بود در برابر يک ديکتاتوری وابسته ايستاده است. شاه به اين دليل او را کشت و گرنه به بقيه ، به اصطلاح آنهايی که جواز اجتهاد نداشتند گفت بايد عمامشون را بردارند که مرحوم حاج سيد ابوالحسن اصفهانی که مرجع تقليد وقت بود برای اينکه عمامه ها را برندارند به بسياری اجازه داد اگر چه مجتهد نبودند. ولی اين رژيم نه! هم کشته ، هم مرجع خلع کرده و هم مرجع در خانه زندانی کرده است. خيلی کم مرجع هست که از گزند اين رژيم در امان مانده باشد مگر اينکه مثلا در نجف باشد و دست اين آقايان به آنها نرسيده باشد.
معروف است که گفته اند اقای خمينی به آقای خويی پيغام داده بود که شما هجرت کنيد به ايران ، او هم جواب داده بود که نه! جای من اين جا از ايران بهتر است يعنی من آن آدمی نيستم که ايران بيايم و تحت سلطه ی شما زندگی کنم و اگر رايی يا فتوايی خلاف شما دادم، با من همان رفتاری بشود که با شريعت مداری شد، با حاج حسن قمی شد ، با حتی کسانی مثل محلاتی و خود همين آقای منتظری شد که در انقلاب هم نقش داشتند با برادران روحانی شد, شبير خاقانی را از خرمشهر گرفتند آوردند در قم نگهش داشتند بعد هم اعدامها از اين روحانيون.
پس يک دليلش اين است و اين دليل روحانيون را می بايد به اين صرافت بياندازد که دو تا راه کار بيشتر برايشان نمانده که يا تسليم اين رژيم باشند و به قول خودشون دنيا و اخرتشون را به اين قدرت ستمگر بفروشند و يا به استقامت برخيزند. چنين نيست که اگر بی تفاوت بمانند، گليم خود را از آب بيرون آوردنده اند. نه! اين طور نيست برای اينکه يا وضعيت اين است که آنها بايد در يک وضعيت بدی زندگی کنند يا وضعيت تغيير می کند که قطعا تغيير ميکند برای اينکه بارها گفته ام اين رژيم يک رژيم تک محوری است و محکوم به زوال است. در صورت تغيير وضعيت ، نخواهند گفت که چون سکوت گزيديد پس محترميد، به آنها می گويند که شما که خود به دين خويش عمل نکرديد و در مقام مسئوليت سکوت گزيديد ، چه جا دارد که خود را روحانی دينی بشماريد. دينی که می گويد جز جز بدن انسان هم مسئول است.
خوب دليل ديگری که موجب شده آقای کروبی رو بيشتر آزار بدهند اين است که اين ايام او صريح تر صحبت می کند قاطع تر موضع می گيرد و نميگذارد که طرف مقابل رژيم در آن کودتای خرداد ۸۸ به اصطلاح به حالت سکوت و رخوت برود. و اين هم برای رژيمی که چنان وحشت دارد از مردم که تمام ماه رمضان را به جای اينکه سابق اين شبها را شبهای نيايش و عبادت ميکردند ، به شبهای تماشای فيلم, سريال و .. تبديل کرده است. يعنی از مردم ترس شديد دارد.
طبيعتا اگر آن طرف ببيند صدا به اعتراض بلند ميکند ترسش بيشتر ميشود، مردم هم نسبت به آن آينده ای که می توانند داشته باشند نظر روشنتری پيدا می کنند جنبش ميتواند راه بيفتد عمر اين رژيم زودتر سربيايد.
يک دليل سومی هم هست و آن اينکه آقای کروبی در خيلی کارها با اين گروه روحانيان حاکم همراه و هم قدم بوده و اگر قرار بر اين باشد که جداشدن از اين رژيم و به مقابله برخواستن سبب محبوبيت بشود و اگر کسی اين کار را کرد آينده پيدا کند، خوب ديگران يعنی آنهايی که در رژيمند هم از اين راه خواهند رفت. و رژيم در وضعيت باز هم سخت تری قرار خواهد گرفت.
مجری:
عرض کنم که اکنون ماه رمضان هست و يکی از فلسفه های ماه رمضان مبارزه با جباريت است. شما اشاره فرموديد به روحانيتی که خاموش هستند. اگر بخواهيد يک پيامی بدهيد به اين روحانيت خاموش که اکثرشان هستند، نمی خواهم بگويم همه، يک پيامی در رابطه با همين موضوع جباريت که در اسلام وجود دارد و مبارزه با جبار حاکم، خواستم اگر تفصيلا به اين قشر از جامعه ما اگر پيامی داريد بهشان برسونيد.
بنی صدر:
عرض کنم بارها خطاب به روحانيون نوشتم و گفتم، حالا چون شما سوال می کنيد خطاب به آنها عرض می کنم، اول کاری که بايد بکنيد اين است که خود را از فلسفه و منطق ارسطويی رها کنيد. قرآن خود اصول راهنما دارد خود روش خويش را در کتاب بيان کرده، و قرآن بيان آزادی است. بيان قدرت نيست. مشکلی اساسی در دنيای اسلامی اين است که اسلام در بيان قدرت از خود بيگانه شده است.
شما روحانيون ببينيد، ايرانی ها انقلاب کردند با اسلامی که بيان آزادی شد. نه با اسلام ولايت فقيه. با اسلام ولايت جمهور مردم انقلاب کردند. از طرفی اسلام بيان قدرت، بلکه بيان قدرت فراگير يا توتاليتر، فرعونيت ولايت مطلقه فقيه که به قول آقای منتظری از مصاديق شرک است، سی سال تجربه شده است. اين اسلامی که تجربه شده و اخيرا آقای مصباح يزدی گفته است که اين لااکراه فی الدين تا وقتی است که شما اسلام نياوردی، وقتی اسلام آوردی احکام دين بايد بر شما جاری بشود. اگر چون و چرا کردی البته زور در کار می آيد. ديگر حقوق بشر و دموکراسی و اينها بی معناست. خوب شما روحانيون از خودتان بپرسيد اگر پيامبر اسلام همين معنا را به لااکراه فی الدين ميداد, يک نفر پيدا می شد که به دين او دربيايد؟ انصافا پيدا می شد؟
نه خوب چه کسی ديوانه است که وقتی به او بگويند تا وقتی اسلام نياوردی هرکاری ميخواهی بکن, آزاد هستی. به محض اينکه اسلام آوردی سايه زور بالای سرت است. خوب ديوانه بايد باشد به چنين اسلامی دربيايد.
شما روحانيون گرامی می توانيد بگوييد که اين آقا اقليت است. اما مبنای صحبت او فلسفه يونانی است, منطق ارسطويی است، صورت سازی می کند راست را دروغ می کند. لا اکراه فی الدين. در دين اکراه نيست به اين جهت است که می گويد اسلام دين حق است. با بکار بردن حق محتاج زور نيست. محتاج نبود زور است.
برای مثال اگر شما بخواهی نفس بکشی که حق هر کسی است. و زور بکار ببريد اين نفس کشيدن شما به جای اينکه مفيد به حيات باشه مضر به حيات شما می شود. بايد زور نباشد، يعنی هوا آلوده نباشد، شما خوب تنفس بکنيد، کارها و روشهايی که زور تحميل می کند مثل نيمه کاره نفس کشيدن مثل مواد مخدر بکار بردن، مثل در محيطهای آلوده رفتن و يا زندگی کردن يا رفتن برای همينکه ميروند می نشينند در کافه ها و دود پر ميشود چنان که چشم چشم رو نمی بيند، خوب اينها زوراست. اينها نبايد باشد تا شما از حق نفس کشيدن اونطور که بايد برخوردار باشيد.
در دين اکراه نيست، يعنی احکام دين چون احکام حق هستند محتاج زور نيستند، محتاج نبود زور هستند. خوب شما اين را وارونه کرديد حالا اينکه من گفتم، تنها من نگفتم در درون همين روحانيون مرحوم طالقانی هم به همين امر پی برد و در تفسيرش آورده است. شما هم به مقداری که خود را از بيان قدرت رها کنيد، قرآن را آنطوری که هست ميابيد. واگر اينطور شد و دين, دين حق شد فقه بيان حقوق انسان و حقوق جمعی انسانها شد، البته امثال آقای مصباح يزدی پيدا نميشوند، حاکميت هم پيدا نميکنند.
چطور شده که اينها در ايران حاکميت پيدا کرده اند، اتفاقی است؟ نه اتفاقی نيست بلحاظ اينکه مبنايی که شما در فقه خود داريد، قدرت است نه رابطه انسان با خدا،بلکه قدرت است. فلسفه يونانی فلسفه قدرت است. در يونان قديم هيچگاه فلسفه آزادی را هيچ فيلسوفی نساخت. حالا ميگويند سقراط مقداری به فلسفه آزادی گرايش داشته، ولی او که به ياد کسی نيست، سخنگوی او افلاطون شد و هرچه گفت از قول سقراط گفت. و حتی نظريه قدرت توتاليتر را ساخت. بعد هم ارسطو اين کار را ادامه داد.
وقتی اينکار اول را کرديد کار دوم شما اين است که به اين انسان ايرانی بگوييد که تو يک موجود حقوقمند هستی. تکليف عمل به حق است. تکليف عمل به بيگانه از حق جدا از حق است و حکم زور است. وقتی اينکار را تبليغ کردی ديگر لازم نيست که شما بياييد جلوی رژيم باييستی بگويی آقا تو ظالمی. حالا اگر هم اينکار رو کردی نعم المطلوب. خود مردم اين کار را خواهند کرد و اصلآ احتياجی به آنجا هم پيدا نميشود برای اينکه رژيم درجا فروميخوابد به ترتيبی هم فروميخوابد که در همان حال ولايت جمهور مردم در صلح و صفا برقرار ميشود.
وقتی شما اين دو کار را کرديد کار سوم خود بخود انجام ميگيرد و آن جلوگيری از تکرار تجربه اين سی سال است:
دولت يعنی قدرت، حتی اگر اين دولت مردمسالار باشد. دين يعنی بيان آزادی, اين دوتا را اگر باهم جمع کردی دولت دينی نميشود بلکه دين دولتی ميشود يعنی ابزار زور می شود.
پس جای شما در جامعه معلوم ميشود:
بيان آزادی، تبليغ بيان آزادی, تبليغ حقوق به جامعه، روشن کردن رابطه حق و تکليف برای مردم و مراقبت از اينکه دين وسيله قدرت نشود.
اين پيام روشنيست به شما که خود را روحانی دين اسلام ميدانيد. اين هم درباب تقاضای شما و اميدوارم که شنوندگان گرامی شما هموطنان عزيز من در شادکامی باشند وبه وطن بيانديشند. برای زيست در وطنی مستقل به مبارزه برخيزند و ننشينند که در آن وطن مستقل و آزاد بزيند.
روز بر شما و شنوندگان شما خوش









1 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ما هم مقاومت کروبی و هم صداقت شما را می ستاییم
ارسال یک نظر