خبرنگاران سبز/ تفسير خبر در تاكسى:
راديو پيام خلاصه مصاحبه شب قبل محمود احمدى نژاد و پرداختن او به داستان كوروش كبير و منشور او را پخش كرد.
پسر جوان صندلى جلو گفت: آنچنان با آب و تاب داستان كوروش را تعريف كرد كه انگار براى اولين بار است. البته حق هم داره، تا حالا خبرى از كوروش نبود.
آقاى خاكسترى گفت: شما يادتون نمياد، تمام اسمهايى كه در شهر بود بنام كوروش را عوض كردند. پارك كوروش شد شريعتى، خيابان كوروش شد شريعتى، فروشگاههاى زنجيرهاى كوروش شد قدس، سينما و تيارت و هر كوفت و زهر مارى كه به اسم كوروش بود، شد اسمهاى كج و كول.
خانم مسنى گفت: آره شما يادتون نمياد. همين ده دوازده سال پيش اسم نوه ام را ميخواستن بذارن كوروش، سجل بهش ندادن.
خانم ديگر صندلى پشتى ادامه داد: اينا يادشون نمياد، من معلمم. هر چى تاريخ در مورد كوروش بود، به كل از كتابا برداشتن. اصلا انگار چنين سلسلهاى در تاريخ وجود نداشته.
جوان كه ديد داره كم مياره گفت:اينا كه چيزى نيست. شما حتما يادتون نمياد كه همين سال گذشته در سالروز كوروش كبير، ما خواستيم برويم زيارت مزارش. آنقدر چوب و باتوم بر سرمان زدند كه راه شيراز را گم كرديم. چندين نفرمان را بازداشت كردند و انداختند زندان. بعد هم به ما گفتند شاه پرست و در دانشگاه برايمان پرونده ساختند و شديم ستاره دار. شما يادتون نمياد. مياد؟
آقاى خاكسترى كه معمولا به جوانهاى دوره خودش مىنازيد به آرامى گفت: هوم، اما جووناى اين روزا يه چى ديگنا دايى.
راديو پيام خلاصه مصاحبه شب قبل محمود احمدى نژاد و پرداختن او به داستان كوروش كبير و منشور او را پخش كرد.
پسر جوان صندلى جلو گفت: آنچنان با آب و تاب داستان كوروش را تعريف كرد كه انگار براى اولين بار است. البته حق هم داره، تا حالا خبرى از كوروش نبود.
آقاى خاكسترى گفت: شما يادتون نمياد، تمام اسمهايى كه در شهر بود بنام كوروش را عوض كردند. پارك كوروش شد شريعتى، خيابان كوروش شد شريعتى، فروشگاههاى زنجيرهاى كوروش شد قدس، سينما و تيارت و هر كوفت و زهر مارى كه به اسم كوروش بود، شد اسمهاى كج و كول.
خانم مسنى گفت: آره شما يادتون نمياد. همين ده دوازده سال پيش اسم نوه ام را ميخواستن بذارن كوروش، سجل بهش ندادن.
خانم ديگر صندلى پشتى ادامه داد: اينا يادشون نمياد، من معلمم. هر چى تاريخ در مورد كوروش بود، به كل از كتابا برداشتن. اصلا انگار چنين سلسلهاى در تاريخ وجود نداشته.
جوان كه ديد داره كم مياره گفت:اينا كه چيزى نيست. شما حتما يادتون نمياد كه همين سال گذشته در سالروز كوروش كبير، ما خواستيم برويم زيارت مزارش. آنقدر چوب و باتوم بر سرمان زدند كه راه شيراز را گم كرديم. چندين نفرمان را بازداشت كردند و انداختند زندان. بعد هم به ما گفتند شاه پرست و در دانشگاه برايمان پرونده ساختند و شديم ستاره دار. شما يادتون نمياد. مياد؟
آقاى خاكسترى كه معمولا به جوانهاى دوره خودش مىنازيد به آرامى گفت: هوم، اما جووناى اين روزا يه چى ديگنا دايى.
0 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ارسال یک نظر