مگر نه اين که اين مردم، اختيارات و اموالشان را به امانت به تو سپردهاند؟ آيا نبايد بدانند تو با اموالشان چه کردهای و چه میکنی؟ اين مردم میخواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوريه و به هرکجای اين دنيای بزرگ بخشودهای! اين مردم میخواهند بدانند چه پولهايی با اشارهی تو، به کجاها سرازير شده است. علی جان مردم ما آيا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کردهای؟
خبرنگاران سبز/ نامهها:محمد نوریزاد در نامهای که به مناسبت روز پدر و خطاب به حضرت علی (امام اول شیعیان) ولی در واقع خطاب به سید علی خامنهای نگاشته است با نهایت حسن نیت و نیز هشدار دهیهای فراوان از رهبر ج.ا. خواسته است دست از انحصار کامل قدرت بردارد، قدرت را به مردم بسپارد، از سرنوشت خودکامگان درس بگیرد، از قاتلان همچون بشار اسد حمایت نکند، در سرکوب و کشتار به او یاری نرساند، و خود را از سرنوشت محتوم و مشابه دیگر خودکامان باز رهاند. این نهمین نامه سرگشاده نوریزاد به علی خامنهای است. متن کامل این نامه که در وبگاه شخصی ایشان انتشار یافته در زیر میآید.
--------------------------------------------------------
رهبرما، چه بخواهد و چه نخواهد، پدراين مردم است. ومردم ما، حق دارند از او، رفتاری پدرانه انتظار داشته باشند. که يک پدر، با هرخونی که از فرزندان تند خوی خود به دل دارد، آنان را به تير بلا نمی سپرد. و به نفع فرزندان آرام و سربه زير خود، برسر فرزندان عاصی و معترض خود نمی کوبد.
سلام ای علی عزيز.
چه خوب که در اين روزها، پای به عرصهی اين دنيا گذاردی تا بشر، برای تماشای همه ی عدالت، بی تاب تو باشد و به تو بنگرد. وبرای تماشای همهی شايستگیهای بشری، رو به سوی تو آورد.
تو به معنی واقعی ”مرد” بودی. جوری که همهی مردان و زنان عالم، با تماشای تو، وادی مردانگی را از وادی نامردی و نامردمی بازمیشناسند.
چه خوب که رهبرما طرفدار و مشتاق و مطيع و دلمشغول توست. وحتی نسبت جايگاه خود را با تو، در غبار کفش قنبر، غلام تو، میسنجد.
اگر تو ای علی عزيز، نبودی، ما چگونه به رهبرمان میگفتيم: علی چرا بيست و پنج سال، از حکومتی که حق خود میدانست، برکنار ماند؟ آيا نه تنها به اين دليل که مردم، آن سوتر از او و بزرگیهای او، روی به ديگری و ديگران بردند و او را نخواستند؟
برکناری تو ای علی از حکومت، ذره ای از کهکشان خوبیهای تو کم نکرد. و بنا به گفتهی خود تو، سکوت و همراهی تو با خواست مردم، جامعهی جوان اسلامی را از انشقاق و گسستگی و جنگ داخلی بدر برد و بجای آن، يکدلی و يکپارچگی را پديد آورد.
اگر تو نبودی، ما چگونه به رهبرمان میگفتيم: ادارهی جامعه را به شايستگان، ونه به دوستان، بايد سپرد؟
ياعلی، يک پرسش!
اگر من نوریزاد، پای به دل تاريخ بگذارم و در بازار کوفه، جلوی چشم خلايق، صريح و شفاف و حتی گستاخانه، راه را برعبور تو بگيرم و با فريادی که همهی تاريخ بشنود، به تو بگويم: ای علی، من که يکی از پيروان تو هستم، اين من گمشده در تاريخ، اصرار بر واشکافی اموال تو دارم. با اين که میدانم تو پاک و پاکدستی، میخواهم اما بدانم با پولهای امانتی مردم چه کردهای و ميليارد ميليارد پول آنان را چرا و در کجاها صرف چه کردهای؟
من بعيد میدانم ای علی عزيز، درهمان بازار کوفه و جلوی چشم مردم، زير گوش من بخوابانی! و بگويی: ای بی حيا، تو، که به قول خودت هيچ در هيچی، از من علی، که معصوم و پاکزادهام، میخواهی تحقيق و تفحص کنی؟
تصور حتمی من براين است که تو، دست مرا میگيری و مرا به سرای حکومت خود میبری و دفترهای ثبت اموال عمومی را جلوی من میگذاری و به من میگويی: باهر علمی که داری، درکمال امنيت، بنشين و به دخلها و خرجهای حکومت من نگاه کن. وحتی اين را نيز مصرانه از من میخواهی که: هر کاستی و ناروا در کارمن ديدی، حتما مرا خبرکن تا اگر کج رفتهام يا خطايی ندانسته مرتکب شدهام، سريعا آن را اصلاح کنم. و از من خواهی خواست که اگر کشف کردم يک يا جمعی از کارگزاران تو دست به اموال مردم بردهاند، تو را خبرکنم تا شخصا به کار آنان رسيدگی کنی.
من از اين تخيل راستين، پای فراتر میبرم و دست تو را میگيرم و به همين امروز جمهوری اسلامی ايران خودمان میآورمت. و تو را برمسند رهبری کشورمان مینشانم و به تو میگويم: علی جان، تو نيک میدانی که شيوههای مملکت داری در دوردستهای تاريخ، همان بود که بود. امروز اما، شيوهها تغيير کرده. ديگر شايسته نيست که تو، که علی ما هستی و چشم و چراغ ما، با وجود معصوميتی که داری، وباوجود شجاعت و حلم و علم و تقوايی که داری، هم فرماندهی کل قوا باشی و تک به تک فرماندهان ارتش را و تک به تک اعضای مجمع تشخيص مصلحت را مشخص کنی و در هر دستگاه، نمايندگان مستقيم و غيرمستقيم داشته باشی.
تو بايد برقلهی اين مملکت بايستی و رهبری کنی. مثل رهبر يک ارکستر موسيقی که با حرکات نامحسوس دست خود، استعدادهای جامعهی کوچک خود را به کار میگيرد و از آن همه استعداد، صدای خوش و هماهنگ برمی آورد. تو نيکتر از من میدانی که دخالت تو در جز و کل اين دستگاه وسيع، رشتههای هماهنگی را میگسلد. حضور بی دليل نمايندگان تو در هر دانشگاه و در هر وزارتخانه و در هر دستگاه، بساط اعتماد به نفس آن دستگاه ها را بر میچيند.
علی جان، تو روح جاری اين عالمی. درشان تو نيست که هم تعيين رييس صداو سيما و تعيين رييس سازمان تبليغات اسلامی با تو باشد و هم تعيين تک به تک امامان جمعه ی کل کشور و تعيين تک به تک اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی. حالا تعيين تک به تک فرماندهان سپاه و نمايندگان خودت در کل سپاه در کل کشور بماند.
علی جان، خدا وکيلی با اين همه مشغلهی پيچ در پيچ، فرصتی برای تو که علی و معصوم و مستحضر به علم الهی هستی باقی نمیماند تا به افق های دور و فرداهای سرزمين خودت بنگری. چرا که تو، عمده ی توش وتوان خود را مصروف جزييات امروز جامعهی خويش میکنی و از نظارت، و بها دادن به نظارت، بازمی مانی.
علی جان، تو نيکتراز همهی ما میدانی که ورود تو به عرصههای جانبداری، مردمان جامعه را از رشد بديهیشان باز میدارد و کسی را شهامت نقد و شهامت آسيب شناسی از تو و کار کارگزاران تو نمیماند. وقتی همهی سرنخها به تو ختم شود، کسی اجازه نخواهد يافت به کارهای خود تو ورود کند و سر از اختفای کارهای تو درآورد. و اين يعنی ظهور قدرتی مخوف، که برسرخود، زبانم لال، خدا را نيز تحمل نمیکند.
ای علی عزيز، مگر نه اين که اين مردم، اختيارات و اموالشان را به امانت به تو سپردهاند؟ آيا نبايد بدانند تو با اموالشان چه کردهای و چه میکنی؟ اين مردم میخواهند بدانند چه مقدار از پولشان را به افغانستان و چه مقدار از پولشان را به لبنان و سوريه و به هرکجای اين دنيای بزرگ بخشودهای! اين مردم میخواهند بدانند چه پولهايی با اشارهی تو، به کجاها سرازير شده است. علی جان مردم ما آيا حق ندارند بدانند تو با پولشان چه کردهای؟ اطمينان دارم که تو با آغوش باز از خواست ها و پرسشهای مردم استقبال خواهی کرد. اساسا تو به همين خاطرهاست که خواستنی هستی.
وسرآخر:
اين مردم از تو میخواهند بنا به ضرورت های اين روزگار، بار سنگين اين همه مسئوليت های جوراجور خود را به شانهی آنان و نمايندگانشان بگذاری. خودت را خلاص و راحت کن. درفردای قيامت تو بايد به تک به تک اين همه مسئوليت پاسخ بدهی. بيا و از دامنههای رهبری، به قله ی بلند آن بازگرد. جای تو، آنجاست.
از همان بالا، مردم را رهبری کن. که تو، آن بالا اگر که بايستی، هم خواستنی ترخواهی بود، هم تماشايی تر، وهم در کار رهبری جامعه، موفق تر. مارا دراين مشورت، ياعلی، با تو خيرخواهی است. میدانيم که میدانی.
علی جان، خودت خوب میدانی که بدون استثنا، دليل خيزشهای مردمی اين روزها درکشورهای اسلامی و غير اسلامی، از کجا ناشی میشود. از: رهبریهای طولانی و مبسوط اليد. که يک نفر، با قدرتی ماورايی، برهمهی ارکان يک کشور سلطه داشته باشد و به کسی نيز جوابگو نباشد و کسی را نيز حق اعتراض و نقد او نباشد. خودت خوب میدانی که اگر صدام را آمريکايیها سرنگون نمیکردند، مردمش اين روزها او را سرنگون میکردند. صدامی که جزقلب مردم، جايی را لايق حضور خود نمیدانست.
رهبر ليبی نيز مگر جز اين خصوصيات دارد؟ ويا رهبر مردم سوريه؟ فصل مشترک همه ی اينان، بلامنازع بودنشان است. که برکل مقدرات کشورشان حاکماند و کسی را يارای اعتراض به آنان نيست.
قانون، برای اين رهبران، شکلاتی است که به وقت ضرورت، به دهان مبارک میبرند و نرم نرم به مکيدن آن مشغول میشوند. يا قانون، برای اينان، جامی از شراب است که سرمیکشند تا فراموش کنند مردمی نيز هستند و اين مردم حقی وحقوقی نيز دارند. ويا: قانون حبه ترياکی است که بايد برسر وافور کيفوری نهاد و مردم را بخاطر جهل مکرر و جهل مرکبشان ستود.
علی جان، اين روزها، ما، با تمام قامت، سرنوشت خود را به سرنوشت بشاراسد قاتل و سرکوبگر گره زدهايم. مردم معترض او را فتنهگر میخوانيم. و در سرکوب آنان، با بشاراسد همراهی میکنيم. اخبار کشتار مردم مسلمان سوريه را جلوی چشم مردم دنيا، سانسور میکنيم. چرا؟ چون اطمينان داريم: مشابهت سقوط بشار اسد، گريبان خود ما را میفشارد.
علی جان، چه خوب که به اين دنيا آمدی تا به بزرگان و مسئولان و رهبران جهان، و به ويژه به رهبرما بگويی: ای برگزيدگان مردم، مردم، از شما جز عدالت و درستی و راستی و پاکدستی و گذشت و بردباری نمی پسندند. پوزش خواهی شما از مردم، به تناسب هرخطايی که مرتکب شده ايد، کمترين حق بديهی مردم شماست.
و دم گوش رهبرما بگويی:
سيدعلی عزيز، تا ديرنشده، صدای اعتراض مردمت را بشنو! وشانه های خودت را از زير بار اين همه مسئوليت بدر ببر. خودت را سبک کن. به مردمت بها بده. و مسئوليت های بی شمار خود را به شانه های خود مردم بسپار. مگرنه اين که اين مردم، هماره در سخنان تو، فهيم و همراه و با خردند؟ جای تو آن بالاهاست. قله، بله، آنجا جای توست. بپای خيز. دستت را به من بده. ياعلی!









20 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
به صداقت ،و ایمان آقای نوری زاد ،من از اسلام برگشته ،و بی ایمان هیچ گونه تردیدی ندارم ،اما به ایمان و مسلمان بودن علی خا منه ای،من هم شک دارم و هم تردید .
به باور من بی ایمان به دین آقای خامنه ای هم کور است ، و هم کر ،تا به امروز حتی نه سخنان این مرد مسلمان را شنیده است ،و نه آنها را خوانده است .
اصل بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
علی امروز بکش فردا دیر
گوشت قرقاول میل کن فردا به کجتبا نمیرسه
علی جان امروز ده تا پزشک مواظب باد خارج شده از گوارشکده مبارک باشند مباد این بادها بخ خطا روند و شکم ناز تو را آزرده کند
علی خان بزن ببر اما ساده زیستی را فیلم بیا برای هر سفرت تو خرج نکنی کی بکنه
علی هر شر خری که دیدی بر این امتت بگمار از سردار نقدی عراقی تا نشانه بزرگ خدا جتنی اخمد خاتمی فلاحیان مصباح یزدی و هزاران دیگر کجایی خلخالی تو هم بیا سید علی مانده با حوضش
علی مقتدر پول مال اقا جواد بوده هر طور خواستی خرج کن بکسی چه
خلاصه هر کاری که خواستی بکن تو را خدا برای همین خلق کرده مبادا از خر شیظون بیایی پایین مباد لشکر جنیان و خرافیان را تنها بگذاری فردا خدا چه جوابی بتو بده جواب نداره
علی خدایگان فکر نکنی در سن مرگ هستی و دست از چنایت و مردم آراری و دروغ گویی و بد اندیشی و تهمت برداری نه این دکترهای که دور و بر تو هستند تضمین دادند که حداقل 200 سال دیگه عمر کنی
برو دارمت
ولی امر مسلمین این دنیا و ان دنیا ایت اله اعظما بابای مجتبا معدن و پول و امکانات تابغه تو یکی همه را بس شاعر رمان نویس اتمی موشکی میخکی پدر اجنه و ابینه به این نوری زداه گوش نده این اگر عقا داشت الان عین سردار نقدی در رکاب تو بود یا بیشتر عقل داشت برات شعر میگفت پول یا مفت میخورد چند تا زن توی بغلش بود نه اینه روز و شب بریرن توی خونه اش جلو زن و بچه فحش بهش بدند بزننش تو عقا داری برو از جنتی بپرس نه از احمد خاتمی نه از تمساح یزدی نه از اون یکی یزدی دنا دار برو به اتش بچسب خدا خواسته از بیچارگی به سلطانی رسیدی
اقای نوریزاد! ما مردم اون علی جان شما نیستیم. خواهش میکنم حدود رو رعایت کنید .
مردمت ؟
این حرفا رو ول کن
نوری زاده! چقدر پول بابت این نامه بهت دادن؟
خیالتون راحت
با این نامه ها اتفاقی نمی افته!
یاسین به گوش خ.ر
اقای نوری زاد حرفهای شما قشنگ و دل نشینه اما بدان هر کسی که اهل خرد بوده در طول این مدت فهمیده اگر قانون تحت سلطه دین باشه شرایط تغییر نمیکنه به جای نامه نوشتن به رهبر کور و کر توهم زده، به مردم بنویس و به خودت که محمد نوری زاد این ضرب تازیانه اسلام هست که از دیر باز بر پیکر مردم ساده فرود می آمده و تا تخواهند و نخواهید و نخواهیم تغییر کنیم لیاقت ما همین است و بس .
ای اقا عجب حوصله ای داری خانه از بن بست ویران است شما فکر میکنید خامنهای تنهاست اینها یک گروه مافیای هستند خواهشند بس است دیگر
اونايي كه عبرت نگرفتن با اين سرنوشت اين بابا عبرت بگيرن عمري در رگاب همين سگان ولايت بود سالها پيش مردم از اين حكومت بيزار بودن ولي افرادي مثل آقاي نوري زاد ولايت را تقويت مي كردند حالا خدا را شكر كه بلاخره دل از مال دنبا كه سيدعلي جنايتكار در حيب اينا مي ريخت دست كشيد و به جبهه خلق پيوست حالا همه دوران كثيف پاچه ليسي جنايتكاران را سفيد كرد ديگه ميشه بهش گفت آدميت و انسانيت ولي بايد بدونه كه از اين جنايتكاران آبي براي مردم ايران گرم نمي شود و بايد جنايتكاران بساط شان را جمع كنن و گورشان را ازايران گم كنن
مرگ بر اصل ولايت فقيه
ای نوری زاد تا کی قصد داری این نامه های سرگشاده را برای رهبر عزیزت بنویسی مردم از گرسنگی به ستوه آمده اند این آقایان در این مدتی که سوار بر مردم شده اند چنان ثروتی برای خود و هفت نسل بعد از خود انباشته اند که هیچ وقعی به نامه های شما نخواهند داد تا تغییر نکنیم حقمان چنین جکومتی خواهد بود که با پول نفت و هزارن منابع ثروت دیگر خرج کشورهای دیگر و یا خرید تسلیهات جهت سرکوب مردم خود و با انبار در بانکهای خارجی کند به امید رهایی مردم ایران
سید علی خامنه ای روحانی کم اثر و کم رنگی بود که با فرهنگ چاپلوسی و تملق ما ایرانیها به فرعونی رسید.
اقای نوری زاد . ضمن عرض احترام باید ذکر کنم که ادبیات شما مال چند سال قبل بود که هنوز رهبر واسه مردم حرمت داشت . بعد از انتخابات دیگه کسی نمیگه رهبرم ، عزیزم ، اقا . همه میگن دیکتاتور . کسی که دیکتاتور شد باید بره . توبه گرگ مرگه آقای نوری زاد.
نوریزاد عزیز خدا تو را حفظ کند و رهبر ما را آگاه از ظلمی که کرده است بر خدا.
اقای نوری زاد ما مردم این شخص نیستیم!!
اقای نوریزاد ما مردم این شخص نیستیم!!
خود شیفتگی علی خامنه ای ، بی بصیرتی و خود کامگی این شخص انسان را به یاد دوران سلطنت ناصرالدین شاه فاجار و برباد دادن ثروتهای بی پایان این خاک می اندازد. لعنت بر .....
با سلام ،باید بدانید که آقای خامنه ای خیلی خوب آقای نوریزاد را میشناسد و عملکردش در روزنامه کیهان را میداند ،به همین جهت خیلی به نامه های او اعتنا نمی کند.
تا آنجا که خاطرم یاریم میدهد،سعیدی سیرجانی با نوشتن نامه ای بسیار آرام تر از اینها به قول خویش در همان نامه: جام شوکران را نوشید...!
ارسال یک نظر