هم محمود احمدینژاد و هم آیتالله هاشمی رفسنجانی، رهبر ایران را آخرین خاکریزی عنوان میکنند که به زودی سقوط خواهد کرد. آنان یکدیگر را متهم به حمله به آن کرده و خود را آخرین مدافع رهبر میدانند. به راستی عوامل تهدید رهبر و خط دفاعی او کدامند؟
خبرنگاران سبز/ نقد و نظر/ کورش هدایت:
امروز دیگر همه کم و بیش از داستان رسمی «قهر» احمدینژاد خبر دارند. احمدینژاد، حیدر مصلحی یعنی وزیر اطلاعات مورد اعتماد خامنهای را برکنار کرد.(+) تنها اندکی قبل از آن، خامنهای حیدر مصلحی را در یک دیدار بیسابقه شش ساعته از وزارت اطلاعات مورد تفقد قرار داده و از او قدردانی کرده بود.(+) برکناری مصلحی نشانه روشنی بود از اینکه احمدینژاد قصد دارد دامنه دشمنان و بیبصیرتها را به افراد مورد اعتماد رهبری هم گسترش دهد.(+) خامنهای این نشانه را دریافت و با استفاده از حکم حکومتی، با این برکناری مخالفت کرد.(+) احمدینژاد «قهر» کرد و در منزل بست نشینی اختیار کرد. رضاشاه سالها پیش سنت بست نشینی را برانداخته بود.(+) احمدینژاد آن را احیا کرد. دوستانش اما، گفتند که احمدینژاد «آنفولانزا» گرفته است.(+)
آيتالله هاشمی رفسنجانی، چند ماه قبل، خطری را به دوست شصت ساله خود گوشزد کرده بود. او در يادداشتی در نهم دیماه هشتاد و نه، با بيانی که مخاطب اصلی آن کاملا مشخص بود جريان احمدینژاد را به «دينزدايی و روحانيتستيزی» متهم کرد. آنان را «مارهای افسرده» خواند که «پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکريز به خاکريز جلو میآيند» و يادآوری کرد که آنان «پس از توهين و تهمت به سران روحانی عرصه سياست، به فضلا، علما و مراجع قم رسيدهاند.» و در نهايت اعلام کرد که اين بار «مزوّرانه پشت خاکريزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرين و بالاترين هدف آنها خواهد بود.»(+)
در طول دوره «قهر» احمدینژاد خبری از او در رسانهها اعلام نشده است. اما به تازگی، نویسنده وبلاگ روزگاری نو، خبر از یک ملاقات شخصی با احمدینژاد داده که در این ملاقات، احمدینژاد نظرات خود را درباره این قهر اعلام کرده است. جالب اینکه احمدینژاد نیز در این ملاقات، خود را آخرین «خاکریز» خامنهای دانسته و اعلام کرده است که آمده است تا نگذارد که «خاکریز را بزنند». او برای چند دهمین بار، گفته است که «روز گفتن ناگفتههای احمدینژاد، فرا رسیده است» و او «اسناد» توطئهها را در سخنانی زنده در صدا و سیما افشا خواهد کرد. حرفی که سالهاست از احمدینژاد شنیده شده و در حد ادعا باقی مانده است.(+)
اما به راستی این آخرین «خاکریز رهبری» چه چیزی میتواند باشد؟ منطق حکم میکند که هرجا قدرت و ثروت جمع میشوند، خطر حمله بیشتر است و خاکریزهای بیشتری برای دفاع لازم است. در نظام کنونی ایران نیز، بیشترین قدرت و ثروت در شخص رهبر خلاصه شده است. پس روشن است که رهبر ایران برای دفاع از قدرت و ثروتی که در اختیار دارد، نیاز به تدارکات دفاعی داشته باشد.
به طور سنتی، دستگاههایی همچون وزارت اطلاعات، وزارت کشور، وزارت امور خارجه، مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، از دستگاههایی بودهاند که هم و غم آنها بازی کردن نقش یک خاکریز دفاعی برای رهبر بوده است. در طول سی سال گذشته، هیچگاه این دستگاهها، جز با نظر رهبر دچار تغییر نشدهاند. حتی میتوان گفت تغییر رئیس مجلس خبرگان در آخرین روزهای سال هشتاد و نه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با نظر مستقیم رهبر انجام شده است.
برعکس، در طول سی سال گذشته رئیس جمهور هیچگاه به عنوان یکی از ابزارهای دفاعی رهبر به شمار نیامده است. اگرچه رهبر همواره حداقل در ظاهر در نقش مدافع و حامی رئیس جمهور ظاهر شده، ولی از دوره ابولحسن بنیصدر تا پایان دوره سیدمحمد خاتمی، رقابت پنهانی میان رئیسجمهور و رهبر وجود داشته است. شاید هشت سال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در دوره رهبری خامنهای در این میان یک استثنا باشد که این استثنا نیز با توجه به قدرت ناچیز و کم تجربگی خامنهای در آن دوره، کاملا قابل توجیه است.
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر نمیرسد که احمدینژاد در اعلام اینکه «خاکریز» رهبر است، از صداقت چندانی برخوردار باشد. اگرچه بررسی رفتارهای خامنهای در چندسال اخیر، نشان داده است که یک دشمن مجیزگو و چاپلوس را بر یک دوست رکگو و صادق ترجیح میدهد. امروز و شاید تا چند روز آینده، انتخاب «خاکریز» درست در اختیار خامنهای است. او باید بتواند خاکریز خودی را از خاکریز دشمن تشخیص دهد و در خاکریز خودی پناه بگیرد. امروز شاید، آخرین باری باشد که خامنهای میتواند چیزی را «انتخاب» کند.










0 جعبه زیر فرم نظرات برای تبدیل فینگلیش به فارسی است:
ارسال یک نظر